loading...

(: Me :)

بازدید : 547
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 6:37

بیشتر از دود سیگارت که چهره‌ات را تار کرده بود، بیشتر از خیابانی که تمامش را پشت سرم آمدی و بیشتر از موتور مشکی برادرت که گاهی قرض میگرفتی‌اش از تو متنفرم
تو خودت را به زور از من گرفتی و کاش همه چیز به همینجا ختم میشد. تو خودت را از من گرفتی و کیلومترها دورش کردی.
من خودت را بیشتر از تو میشناختم، میدانستم تا کسی موهایت را نوازش نکند خوابت نمیبرد پس آخرین آرزویم را هم به تو بخشیدم، دستان نوازشگر زنی را خواستم که قوی‌تر از من باشد و بداخلاقی نکند و غر نزند و افسردگی نداشته باشد و صد البته زیبا باشد، چون تمام مرد‌های جهان زنان زیبا را دوست دارند..
اصلا بیشتر از صدای آن دوست خواننده‌ام که پاپ می‌خواند از تو متنفرم، از تو متنفرم چون تو هم زنان زیبا را دوست داری اما من را نه و از تو متنفرم چون آخرین آرزویم را هم به باد دادی..اصلا مردان ضعیف زنان ضعیف‌تر را دوست دارند و امیدوارم این حرفم را به خودت گرفته باشی، میدانم بالاخره این نوشته را هم خواهی خواند، تازگی‌ها نوشته‌هایم را جاهایی میبینم که نباید ببینم و بعد عصبانی میشوم که چرا اسم من زیرشان نیست و بعد میگویم بهتر که نیست، من خودم هم برای بار دوم خزعبلاتم را نمیخوانم بعد یک عده آن‌ها را در صفحات خودشان منتشر میکنند، به هرحال لطفا بفهم که همه‌ی این‌ها را برای تو مینویسم چون دلم برای بغل کردنت تنگ شده اما با عرض تاسف باید بگویم آنقدر تخسم که اگر همین حالا بپرسی میگویم اصلا هم دلم تنگ نشده و رفتنت اصلا هم درد نداشت پس لطفا از اینجا به بعدش را نخوان چون نمیشود هیچ جا حرفی از این دردها نزد
دیروز پشت ویترین یکی از مغازه‌ها همان پیرهن چارخانه‌ی توسی را دیدم که بار اول پوشیده‌بودی، می‌خواستم من هم یکی داشته باشم اما اینجا که ما هستیم دلار از مرز سی هزارتومن هم عبور کرده و پیرهن چهل و پنج دلاری‌ات زیادی گران بود پس خاطره‌ام را محکم چسبیدم و از آن مغازه دور شدم..اگر تصمیم گرفتی چند کیلومتری نزدیک‌تر شوی به من هم بگو تا چندقدمی‌بردارم و یک بار دیگر هم را ببینیم، گفته بودم پسرهای اینجا هنوز با دست پر رفتن سر قرار آشنا نیستند؟ هنوز عقلشان نمیرسد با یک شکلات هم دستشان پر میشود، این را گفتم که فراموش نکنی گلدان بنفشه‌ای که با‌هم کاشته بودیم را بیاوری اما به آن فردی که در ابتدا گفتم هم بربخورد لطفا
اگر بگذاری یک بار دیگر ببینمت قول میدهم کمی‌عاقل‌تر شده باشم، دیگر سرم را نمی‌اندازم پایین و بی خداحافظی نمیروم، خداحافظی میکنم و سرم را میگیرم بالا و بعد میروم..قول میدهم دوباره از آن نان‌هایی که اسمشان را فراموش کرده‌ام درست نکنم که بعدش مجبور شویم در اتاق‌های جدای درمانگاه یک ساعت و ربع زیر سرم بخوابیم که پرستار دریده‌ی آنجا شماره‌اش را در جیب شلوارت بگذارد..حالا که یادم افتاد بگویم بیشتر از آن پرستار و بیشتر از سوزن آمپول از تو متنفرم
وقتی تصمیم گرفتی کیلومترها را کمتر کنی یک بار دیگر برویم به آن رستوران کره‌ای و همان غذای مسخره‌ی آبکی را سفارش بدهیم، قول میدهم این بار بخورم و مجبورت نکنم برویم یک رستوران دیگر و فسنجان سفارش بدهیم، راستش حواسم بود که به گردو حساسیت داری فقط خواستم تلافی کرده باشم
حالا که به‌اندازه‌ی فاصله‌ی دوست داشتن من تا فراموش کردنم بزرگ شده‌ام، میشود یک بار دیگر مرا به یاد بیاوری؟

+از سری نوشته‌های پخش و پلا

صنعت دامداری خراسان جنوبی در سراشیبی نابودی
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی