loading...

(: Me :)

بازدید : 493
دوشنبه 11 آبان 1399 زمان : 16:38

دستشو گرفته بودم و لی‌لی لی‌لی حوضک میخوندم.. روی انگشت اشارش یه کهکشان بنفش داشت. یادم افتاد وقتی بیدار شدم انگشتش بین دندونام بود، قبل از خواب گفته بود نایت گاردو فراموش نکنم اما من کنار اون حواس پرت ترین آدم روی زمینم..دلم میخواست کاری کنم تا کبودیش خوب بشه ولی هیچی به ذهنم نرسید جز اینکه بغلش کنم تا قلبش تندتر بتپه و خون بیشتر بچرخه تو بدنش

یاد اون روز افتادم. همه چیز برده بودم به جز کرم مرطوب کننده‌ای که همیشه توی کیفم بود..مدام پوست دستشو نگاه میکردم که بعد از حموم خشک شده بود و من تا ابد افسوس میخورم که چرا کرم همراهم نبود، تنها بهونه برای گرفتن دستاشو برای همیشه از دست دادم..کاش هیچوقت اجازه نده کسی با این بهونه دستاشو بگیره، منم قول میدم دیگه چیزیو به این سادگی از دست ندم..

+ امشب برای اولین بار بعد از جنگ جهانی دوم ماه کامل در سراسر جهان قابل رویته، ضمنا اگه تو شهری هستید که آلودگی نداره یا اگه تلسکوپ دارید میتونید یه ماه آبی ام ببینید که ماه نیست، اورانوسه..از دستشون ندید

داستان عاشقانه ی ایثار(قسمت پایانی)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی