من یه عشق پررنگی ام دارم به آشپزی، دستپختمم به گفتهی هرکی که خورده خوبه، حالا یه وقتایی برنجم به قول مامانم زیادی دون میشه و نمکش کم میشه واسه اینه که هنوز اونقدری تجربه ندارم که دستم اومده باشه
خیلی هوس میکنم برم یه چیزی بپزم ولی از معمار خونمون متنفرم. چرا آشپزخونه انقدر تو دیده آخه؟
نمیتونم وقتی بقیه هستن آشپزی کنم چون به طور قطع دخالت میکنن و کلی ایراد میگیرن ازم، کلا برای من که از بچگی عادت کردم نصف روزو تنها باشم سخته زندگی این مدلی
حالا نیاز دارم تنها باشم و آشپزی کنم، تنهایی برم خرید و بعدش بیام یه دستمال گلدوزی شده درست کنم برای خودم اما مقدور نیست پس همون تاریخ فلسفموادامه میدم که خیلی ام عجیب و نچسب شده این بخشش و منتظر میمونم مشاور جدید بهم پیام بده تا ببینم قراره در آینده چه ماستی بخورم