loading...

(: Me :)

بازدید : 267
دوشنبه 25 آبان 1399 زمان : 20:37

داشتم از این میگفتم که تو یه روستایی از روسیه انقدر هوا سرده که آب گرم ندارن، باید آبو بجوشونن..واسه حموم، حتی واسه ظرف شستن. گفت عوضش دخترای روسی قشنگن، گفتم آره ولی اَبرو ندارنا، باهاشون که بری حموم میترسی، مداد ابروشون پاک میشه آخه..گفت کی تو حموم به ابرو اهمیت میده، دیدم آره هیچکس به جز من به این چیزا اهمیت نمیده.

گفتم دختر روس ندیدم ولی سبحانو که میشناسی؟ یه رگش روسه..یه رگ خیلی دورش.انگار از همون اول ژنشون همه‌ی جهان سرای من است داشته تو خودش.پدربزرگش بچه‌ی یه زن روس و یه مرد آمریکایی بوده.یه سفر میره ترکیه و عاشق یه دختر ترک میشه، ازدواج میکنن و دخترشون میشه مادر سبحان که عاشق یه مرد ایرانی میشه، حالا میشه از سبحان به عنوان بدشانس ترین نسل اون خاندان یاد کرد.با چشمای طوسی و موهای قهوه‌ای فرفری داره تو ایران عمران میخونه، دخترا دوسش ندارن چون زیادی مهربونه و بگی نگی از همشون سره.بهش میگم برو سوئد.میگه عاشق یه دختر ایرانی شدم.فکر کنم اون بخش معروفش دچار جهش ژنتیکی شده باشه، شایدم عشق تو این دنیا جایی نداره و تهش بره سوئد.تحقیق کردم، ترکیبش با یه دختر سوئدی چیز جالبی از آب در میاد.

شسته نمیشود خون حتی به ضرب باران..
برچسب ها 191+275 , 191+453 , 191+123 , 191+191 , 191+50 , 191+20 , 191+25 , 191+30 , 191+40 , 191+10 ,
بازدید : 506
يکشنبه 24 آبان 1399 زمان : 9:37

بازدید : 365
يکشنبه 24 آبان 1399 زمان : 9:37

چرا دوباره رفتم اینو دیدم؟

چند روزه مثل سال قبل شدم، نفس کشیدن سخت شده، انگار یه وزنه‌ی سنگین رو قفسه‌ی سینمه..این دردا رو پاییزای قبلی‌ام داشتم پس بذار یه بار ربطش ندم به چیزی. آقای نیک بین میگفت حواستون به افسردگی پاییزی باشه، هوا ابریه، سرده، برید بشینید زیر پتو کنار حضرت جان*مادر گرامی*، چایی بخورید باهم، حرف بزنید

بیرون پنجره هوا خیلی سرده وگرنه میرفتم با پاییز حرف میزدم تا یکم مهربون‌تر باشه، من خوب یادم نیست.زمستوناام همینقدر دلگیره؟

ولی این انیمه مخصوص پاییزه اصلا، سال قبلم همین حوالی دیدمش..نمیدونید من چقدر افسانه‌ها رو دوست دارم که.آسیا پره از افسانه‌ و چه خوب که اینجاام، حالا میتونم از اینکه اشتباهی افتادم وسط خاورمیانه چشم پوشی کنم این یه دفعه رو، به نظم دلم نمیخواست چشم بادومی‌باشم

ایده‌ی اصلی این داستانم موسوبی بود، *سرچ خر است برید خودشو ببینید* حالا منم هوس کردم دستبند ببافم، وقتی بافتم میام داستانشو میگم^^


Tags : معرفی فیلم
شاد کن جان من که غمگین است
بازدید : 321
يکشنبه 24 آبان 1399 زمان : 9:37

انقدر خواب میبینم و انقدر واقعین دیگه مطمئن نیستم الان خوابم یا بیدار

فی‌الحال میرم دوش بگیرم و عین گاو تا هشت شب درس بخونم، اگه بتونم قطعا خوابم

شاد کن جان من که غمگین است
برچسب ها 189+189 , 189+50 , 189+30 , 189+15 , 189+40 , 189+25 , 189+27 , 189+60 , 189+45 , 189+20 ,
بازدید : 264
جمعه 22 آبان 1399 زمان : 19:37

اینجایی که شبا میخوابم کنار شوفاژه، شوفاژ طبقه‌ی بالا و پایینم دقیقا در راستای منن، تحمل گرما رو ندارم. شبا پیرهن گل گلیمو میپوشم و پتو گلبافت دوست داشتنیمم میندازم روم..نمیدونم چرا انقد پتو گلبافتا رو دوست دارم، عزیزجون دوسال پیش واسم یه پتوی پشمی‌جدید درست کرد و من همونجوری فشردمش بالای کمد دیواری، هربار میاد و وضع اتاقمو میبینه غصه میخوره واسم، میره فکر میکنه چیکار کنه، هی میگه تختتو که نمیاری لااقل رو تشک بخواب، بالشتو بده ببرم درست کنم..منم میگم نمیخواد عزییییز، همینجوری کشدار و لوس

یه وقتایی از ذهنم میگذره که یه روز دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم، باید مرتب‌‌تر بشم، مرتبم که نشم باید درست تر بشم بعد غصه میخورم..یه زمانی هی بهم میگفتن چرا انقدر زود وابسته میشی به آدما، منم غر میزدم به خودم که اینجوری نباش. الان میبینم من همینجوری قشنگم، وابسته به هر وسیله و آدمی..تختمو که فرستادم رفت تا یه مدت دلم تنگ میشد واسش، غر میزدم دوستامم میخندیدن بعد عادت کردم به میز و صندلیی که اومد جاش، چسبیدم به همینا، بیشتر از قبلی‌ام دوسشون دارم و اگه برن دلم تنگ میشه براشون تا دوباره چیزی بیاد که بتونم بچسبم بهش و کیف کنم باهاش

با آدماام همینجوری‌ام و به نظرم اینکه به کسی وابسته میشم بد نیست، اتفاقا اون آدم باید ذوق کنه که من انقدر دوسش دارم و حالم خوبه با بودنش که دلم نمیخواد بره، هیچوقتم از اینایی که دم به دیقه یه نفرو چک میکنن و همش ور دلشن و سرشون تو ثانیه‌های طرفه نبودم، عجیبه که انقدر کلمه‌ی وابستگی رو به کار بردن برام

کاش میشد یه روز همه‌ی دوستای قدیمیمو که الان غریبه‌ایم جمع کنم دور هم بگم بشینید به توافق برسید من چه مشکلی داشتم که همتون دهنمو سرویس کردید، یعنی فکر کنم کمتر دختری باشه که تو هیجده سالگی بیاد بگه من بالای سی تا دوست اونم دوست همجنسمو از دست دادم، تازه با دعوایی که تهش همه چیزو انداختن گردن من

یه زمانی اینجوری برداشت میکردم که از حسودی بوده، چون من تو گذشته چیزایی داشتم که اونا نداشتن، میخواستن ولی نداشتن و اینو از اونجایی میگم که مدام منو تخریب میکردن و بعد تلاششونو میدیدم برای وارد شدن به یه جایی شبیه دنیای من..متاسفانه الان به حدی دچار خود همه چیزای بد پنداری شدم که قانع نمیشم مشکلی نداشتم و ندارم، خودمو یه کوه مشکل میبینم که فقط با معجزه درست میشه

برمیگردیم سر مسئله زمان نسبی عه
برچسب ها 186+186 , 186+50 , 186+30 , 186+25 , 186+216 , 186+15 , 186+75 , 186+40 , 186+93 , 186+60 ,
بازدید : 251
دوشنبه 18 آبان 1399 زمان : 23:37

خیلی وقته دچار بیماری "بحث نکن" شدم..برای من بیماریه چون یه زمانی عاشق این بودم با یه نفر نظر مخالف داشته باشم، یادمه یه بار تو کافه کتاب سما درباره‌ی اصول اخلاقی بحث میکردیم، بعد از ناهار رفته بودیم و وقتی داشتم برمیگشتم هوا تاریک بود اونم نه تو پاییز و زمستون که ساعت پنج هوا تاریکه، وسط مرداد.

امیر حیدری در گفتگو با مهر: هیچ خطری مرزهای کشور را تهدید نمی‌کند
برچسب ها 181+217 , 181+181 , 181+50 , 181+25 , 181+30 , 181+75 , 181+40 , 181+80 , 181+70 , 181+45 ,
بازدید : 277
دوشنبه 18 آبان 1399 زمان : 23:37

وقتی خیلی واضح میگم این مسئولیتو به من ندید و بعد بدون اجازه اسممو رد میکنن و دقیقه‌ی نود بهم میگن لطفا انجام بده برای بار هزارم از خودم میپرسم چیکار کردی که هیچکس واسه خودت و حرفت ارزش قائل نیست؟

نمیتونم ببینم کاری که با من شروع شده به خاطر نبودنم به فنا بره و همین نمیذاره یه بار خودمو بکشم کنار تا بفهمن نباید این کارو بکنن، برای صدمین بار برخلاف میل خودم بیدار میمونم، از خوابم میزنم و تایم مفید صبح فردامو نابود میکنم تا کارشون لنگ نمونه

امیر حیدری در گفتگو با مهر: هیچ خطری مرزهای کشور را تهدید نمی‌کند
برچسب ها 179+179 , 179+50 , 179+18 , 179+60 , 179+25 , 179+30 , 179+79 , 179+40 , 179+89 , 179+99 ,
بازدید : 249
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 16:38

صد خط مینویسم بعد میبینم سرش شرقه تهش غرب، به مغزم میگم چجوری میتونی از اونجا برسی اینجا

چپ چپ نگاهم میکنه میگه همینه که هست ناراحتی جمع کن برو

یادم بمونه امشب زندگی کردم
برچسب ها 176+176 , 176+172 , 176+16 , 176+88 , 176+45 , 176+50 , 176+8 , 176+40 , 176+80 , 176+15 ,
بازدید : 248
يکشنبه 17 آبان 1399 زمان : 16:38

هرروز دارم اینو میشنوم که پاشو برو ثبت نام کن

مامانم میگه همون رشته‌ای که میخواستی، تهران، بعد فکر میکنم چرا نمیرم؟ بهونه میارم که تهرانو دوست ندارم و برای بار هزارم میشنوم که دیدگاهت با بقیه خیلی متفاوته..در واقع منظور غیرمستقیمش تعجب از میزان احمقیتمه

یادم بمونه امشب زندگی کردم
برچسب ها 175+175 , 175+50 , 175+75 , 175+25 , 175+150 , 175+60 , 175+40 , 175+35 , 175+80 , 175+45 ,

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی